محمدرضا مهدویپور/ هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در شرایط به شدت بُحرانی حاکم بر «عرصه بینالملل» و بالاخص «جهان اسلام» برگزار شد. شرایطی ویژه که با دید اغماض و سهل انگارانهای در فرایند برگزاری این رویداد مهم و بین المللی به آن نگریسته شد و این همه لزوم بازخوانی و مرور چند نکته مهم را ضروری میسازد:
۱/ برگزاری نسبتا آبرومندانه هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» اگر چه به عنوان یکی از وظایف سالانه «مرکز گسترش» و نیروهای تحت استخدام این مجمموعه محسوب میشود؛ اما با این همه انجام این وظیفه، همراه با نظم و ترتیب و تقریبا بدور از شلختگیهای دو سال اخیر سایر جشنوارههای سینمایی میتواند به عنوان یک اتفاق خوب تلقی شود. اتفاق خوبی که البته به هیچ عنوان نباید مانع نقد عملکرد و بالاخص کمتوجهیی این جشنوراه به «اولویت نخست جهان» یعنی «غزه» گردد و عدم نکوهش برگزار کنندگان در اتخاذ رویکرد حاشیهای نسبت به «جنایات رژیم کودککش صهیونیستی» را در پی داشته باشد.
۲/ کشتار حدود «بیست هزار انسان» آن هم در طی۸۰ روز اخیر و ادامه دار بودن این جنایت با کشتار روزانه حدودا سیصد زن و کودک مسلمان و ... به هیچ عنوان موضوعی حاشیهای نیست که بتوان تمام آن را در قالب یک «بخش فرعی» و کاملا حاشیهای با عنوان «بخش غزه» جمع نمود و اصل یک جشنواره هنری را بدور از هر گونه فضاسازی و تمرکز ویژه و توجه خاص به این «نسل کشی بشری» ادامه داد و ...؛ اتفاقی که متاسفانه در هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» به وقوع پیوست و نه تنها در فضای عمومی جشنواره نشان چشمگیر و موجهی از آن مشاهده نشد؛ بلکه حتی به صورتی آهسته هم در هیچ کجای مراسم افتتاحیه این رویداد به آن اشاره گردید. البته این موضوع آنجایی دردناک شد که متولیان برگزاری این جشنواره ترجیح دادند تا بجای «اولویت غزه» ، مستندی کاملا بیربط، که به بررسی زندگی «عشایر کوچ رو بختیاری» میپردازد و در سال ۱۳۶۷ هجریشمسی تولید شده بود را به عنوان فیلم افتتاحیه این رویداد مهم فرهنگی و بینالمللی در نظر گیرند!
۳/ تمام بضاعت هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» در انعکاس «مظلومیت فلسطین» محدود به برگزاری یک بخش کمرونق و کاملا حاشیهای با عنوان «بخش غزه» شد. بخشی که پنج مستند عاریت گرفته شده از سالهای دور و نزدیک غرب را در خود جای داده بود و در نهایت با برگزاری دو نشست «وطن شرقی در سینمای مستند» و «سینما و رسانه در مناطق بحرانی» به اوج خود رسید! البته قصد ما در این مجال بررسی کیفیت و یا کمیت برگزاری این دو نشست و چرایی عدم دعوت از سینماگران مطرح جبهه مقاومت و یا عدم حضور مسئولان سینمایی در این نشستها برای بالارفتن ضریب اهمیت خبری آن و ... نیست؛ بلکه مقصود اصلی، ابراز تاسف عمیق به این خاطر است که هیچ مستندی از ایران در این فهرست وجود نداشت!
۴/ ۴۵ سال است که از حاکمیت «جمهوری اسلامی ایران» میگذرد و قطعا این زمان زیادی است برای آنکه مجموعهای دولتی همچون «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» بتواند فهرستی بلندبالا از تولیدات خود را با موضوع «فلسطین» و جنایات «رژیم صهیونیستی» عرضه نماید. مجموعهای که رسما از سال ۱۳۶۳ هجریشمسی و با عنوان «مرکز سینمای تجربی و نیمهحرفهای» فعالیت خود را در ذیل «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» آغاز نمود و با وجود برخورداری از بودجههای سالانه دولتی، معالاسف امروزه لیست قابل ارایهای را با چنین موضوعی در پیشینه تولیدات خود ندارد!
۵/ عدم حضور «مستند ایرانی» در «بخش غزه» قطعا به معنی سهلانگاری مدیران اجرایی و برگزار کننده هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» نمیباشد. بلکه این مهم بیش از هر چیز به معنی جنایت سازمان یافتهای است که توسط «شبکه نفوذ» و رخنه ایشان بر بدنه «مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی» رقم خورده است. جنایتی که موجب شده تا هیچ «مستند ایرانی» قابل قبولی برای حضور در «بخش غزه» یافت نشود و یا از چشمها بدور ماند!
۶/ شاید برخی عدم حضور مستند ایرانی در مورد «فلسطین» را مربوط به فرصت محدود و زمان کمی بدانند که از آغاز «طوفان الاقصی» سپری شده و در این میان قطعا این توجیه و استدلال کاملا صحیحی است که برای تولید یک مستند قدرتمند و ماندگار لازم است تا زمان زیادی را صرف نمود و شاید سالها وقت گذاشت و مجموعهای از تصاویر و مستندات را گردآوری نمود و ...؛ اما باید به این مهم توجه داشت که اولا نمیتوان منکر نیاز جامعه به تولید «مستندهای فوری» شد! مستندهایی که از کارکردی همانند «عکسهای فوری» برخوردار میباشند و ... و ثانیا «مظلومیت مردم» مروبط به ۸۰ روز اخیر نیست و از عمری نزدیک به ۸۰ سال برخوردار است و ...
۷/ رخنه جریان «نفوذ فرهنگی» بر پیکره فرهنگی کشور و ممانعت ایشان از عدم بسیج امکانات «سازمان سینمایی» و «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» برای تولید حداقل یک مستند قابل قبول در موضوع «فلسطین» و رساندن آن به هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» و اکران آغازین آن در مراسم افتتاحیه این رویداد مهم سینمایی، آنجایی دردناک میشود که همین «شبکه نفوذ» سعی میکنند تا با آمار سازی و تنظیم گزارشها، هواس مدیران کلان اجرایی را از توجه به واقعیتها پرت نموده و در این امر آنچنان موفق عمل مینماید که حتی وزیر دغدغهمند و انقلابی دولت سیزدهم را مجاب میسازد تا در سخنان اختتامیه خود رسما بیان نماید «امسال بسیاری از مستندهای «هفدهمین جشنواره سینماحقیقت» در حمایت از «غزه» بود!»
۸/ موضوع «فلسطین» و جنایات «رژیم صهیونیستی» یکی از حواشی بسیار کمرنگ در «سینماحقیقت» امسال بود. حاشیهای حداقلی که اگر چه فقدان آن در سایر کشورها و جشنوارههای بینالمللی سبب ذوق زدگی برخی میهمانان اختتامیه گردید؛ اما واقعیت آن است که باید توجه داشت اینجا «عربستان سعودی» و یا «مصر» و «ترکیه» نیست! بلکه اینجا «ایران» است! و از منظر جهانیان به عنوان نقطه کانونی و مرکزی «جبهه مقاومت» شناخته شده و خواستگاه اصلی و پشتیبان مرکزی از حرکت مبارزاتی «ملت مظلوم فلسطین» میباشد. پس از این منظر است که چنین حاشیههای کم مختصر و حداقلی به هیچ عنوان برازنده یک جشنواره سینمایی در نظام «جمهوری اسلامی ایران» نمیباشد.
۹/ در پایان باید امیدوار بود و همچنان منتظر حضور پُررنگ «بخش غزه» در فرایند برگزاری «جشنوارههای فجر» و بالاخص «جشنواره بین المللی فیلم فجر» در ماه آینده بود. امیدواری ویژهای که بالاخص در روز گذشته و به جهت انتصاب شخصیت توانمند و کاربلدی همچون «سیدمجتبی ابطحی» در جایگاه «مشاور ویژه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور فلسطین» پدید آمد. شخصیتی که با حضور و ارتباط مستقیم با «وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» می تواند موجب شود دیگر شاهد کاستیها و کمکاریهایی که در جریان برگزاری «چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران» و همچنین «هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران» صورت پذیرفت، نباشیم.
ارسال نظر